نزدیک به دو سال است که جهان شاهد چیزی است که بهطور گسترده بهعنوان یکی از سیستماتیکترین و وحشیانهترین کمپینهای تخریب علیه جمعیت غیرنظامی در تاریخ مدرن توصیف شده است. غزه - منطقهای پرجمعیت با بیش از دو میلیون فلسطینی - از اکتبر ۲۰۲۳ تحت محاصره تقریباً کامل قرار دارد. زیرساختهای آن ویران شده، دسترسی به آب و برق محدود شده و جمعیت غیرنظامی آن بارها مورد بمباران، آوارگی و قحطی قرار گرفته است.
بهطور فزاینده، افکار عمومی جهانی و نهادهای حقوقی بینالمللی شروع به نامیدن این پدیده به آنچه هست کردهاند: نسلکشی. دیوان بینالمللی دادگستری (ICJ) در اقدامات موقت خود در سال ۲۰۲۴ و سپس در نظر مشورتی بعدی، حکم داد که سیاستهای اسرائیل در غزه و کرانه باختری چندین ماده از کنوانسیون نسلکشی، کنوانسیون چهارم ژنو و حقوق عرفی بینالمللی را نقض میکند. ICJ همچنین تعیین کرد که اشغال سرزمینهای فلسطینی توسط اسرائیل غیرقانونی است و کشورهای عضو موظفاند از عدم بهرسمیت شناختن و عدم کمک به این وضعیت غیرقانونی اطمینان حاصل کنند.
با این حال، علیرغم این احکام حقوقی روشن، اسرائیل کمپین نظامی خود را ادامه داده است - جسور شده از دههها مصونیت دیپلماتیک، سپر وتو در سازمان ملل متحد و حمایت قوی از کشورهای قدرتمند غربی، بهویژه ایالات متحده. نتیجه: جهان تا حد زیادی نظارهگر بوده در حالی که غزه به ویرانه تبدیل شده است.
اکنون، این محاسبه ممکن است در آستانه تغییر باشد.
دهههاست که اسرائیل در نظام بینالمللی مانند زورگوی حیاط مدرسه رفتار کرده است - مرزها را زیر پا گذاشته، احکام را نادیده گرفته و با اطمینان از اینکه کسی جرأت رویارویی مستقیم با آن را ندارد، تنشها را افزایش داده است. این موضع با اتحاد با واشنگتن، برتری نظامی منطقهای و بازدارندگی هستهای اعلامنشده تقویت شده است. اما این موضع همچنین تکبر را پرورش داده است - این باور که هیچ عملی، هرچند بیپروا یا غیرقانونی، پاسخ بینالمللی متناسبی را برنمیانگیزد.
تصمیم اسرائیل برای حمله به منافع دیپلماتیک قطر در اوایل سال جاری بهطور گسترده بهعنوان یکی از بیپرواترین تحریکات آن تا به امروز تلقی شد. اما آنچه اکنون در حال شکلگیری است ممکن است حتی از آن فراتر رود: حمله احتمالی اسرائیل به ناوگان صمود - کاروانی چندملیتی از کشتیهایی که تلاش میکنند کمکهای بشردوستانه به غزه برسانند. در میان کشتیهای شرکتکننده، کشتیهایی هستند که تحت پرچم اسپانیا حرکت میکنند و شهروندان اسپانیایی - از جمله مقامات منتخب، امدادگران و روزنامهنگاران - را حمل میکنند.
اگر اسرائیل این کشتیها را با نیروی مرگبار مورد حمله قرار دهد، ممکن است زنجیرهای از رویدادها را آغاز کند که چشمانداز ژئوپلیتیکی و حقوقی را بهطور چشمگیری تغییر میدهد - و احتمالاً اسرائیل را برای اولین بار در تاریخ خود مجبور میکند که نه تنها محاصره غزه بلکه اشغال کرانه باختری را نیز رها کند.
اگر نیروهای اسرائیلی به کشتیهای غیرنظامی با پرچم خارجی در آبهای آزاد - بهویژه در آبهای بینالمللی - حمله کنند، این اقدام نقض جدی حقوق بینالملل خواهد بود، از جمله:
از همه مهمتر، ماده ۵۱ منشور سازمان ملل متحد مقرر میدارد که:
«هیچ چیز در این منشور حق ذاتی دفاع فردی یا جمعی را در صورت وقوع حمله مسلحانه علیه یک عضو سازمان ملل متحد مخدوش نخواهد کرد…»
اگر اسپانیا تشخیص دهد که حمله اسرائیل به کشتیهایش یک حمله مسلحانه را تشکیل میدهد - بهویژه اگر شهروندانی کشته شوند - ممکن است دفاع فردی را بر اساس ماده ۵۱ استناد کند. علاوه بر این، این استناد میتواند دفاع جمعی را دعوت کند، جایی که سایر دولتها بهصورت داوطلبانه از حق اسپانیا برای پاسخگویی حمایت میکنند.
کشورهایی مانند:
…میتوانند حمایت خود را از ادعای دفاع از خود اسپانیا اعلام کنند. این امر یک چارچوب ائتلاف حقوقی برای عملیات محدود دریایی، هوایی و بشردوستانه تحت اصل دفاع جمعی ایجاد میکند - حتی در غیاب قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل.
اگر وضعیت بیش از پیش تشدید شود - بهعنوان مثال، اگر نیروهای اسرائیلی به یک کشتی جنگی اسپانیایی یا ترکیهای حمله کنند - محاسبات حقوقی و سیاسی بهطور قاطع تغییر میکند.
بر اساس ماده ۵ پیمان ناتو، حمله به نیروها، کشتیها یا هواپیماهای یک عضو در منطقه عملیاتی تعریفشده توسط ماده ۶ (شامل مدیترانه) بهعنوان حمله به همه تلقی میشود. اسپانیا و ترکیه میتوانند سپس بهطور رسمی ماده ۵ را استناد کنند، که مکانیسم پاسخ جمعی را فعال میکند.
اگرچه ناتو بر اساس اجماع عمل میکند و هر دولت عضو در آنچه مشارکت میکند انعطافپذیری دارد، استناد به ماده ۵ مشاوره و همبستگی را الزامآور میکند. حتی اگر ایالات متحده و آلمان - که هر دو عمیقاً با اسرائیل در ارتباط هستند - از شرکت در نبرد خودداری کنند، بعید است که مانع دیگر اعضای ناتو از اقدام شوند، بهویژه با توجه به ضرورت مداوم حفظ وحدت ائتلاف در مورد اوکراین.
در پاسخ، یک ائتلاف چندملیتی به رهبری ناتو - که احتمالاً حول اسپانیا، فرانسه، ترکیه و ایتالیا متمرکز است و توسط دیگر کشورهای همدل حمایت میشود - میتواند بهسرعت موارد زیر را ایجاد کند:
نیروی دریایی و هوایی اسرائیل، اگرچه پیچیده و در منطقه غالب است، بهطور واقعبینانه نمیتواند با نیروی هماهنگ ناتو رقابت کند - بهویژه نیرویی که تحت ماده ۵ عمل میکند و از مشروعیت سیاسی دفاع جمعی پشتیبانی میشود.
تحت چنین فشاری، اسرائیل مجبور به عقبنشینی خواهد شد - نه تنها با لغو محاصره غزه، بلکه عقبنشینی از بخشهایی یا کل کرانه باختری، مطابق با نظر مشورتی ICJ در سال ۲۰۲۴، که بهطور صریح اشغال اسرائیل را غیرقانونی اعلام کرد و به کشورهای عضو دستور داد حمایت از آن را متوقف کنند.
پس از فروکش کردن گرد و غبار، همان ائتلاف کشورهایی که در دفاع جمعی عمل کردهاند میتوانند یک قطعنامه “اتحاد برای صلح” را به مجمع عمومی ارائه دهند - بهصورت گذشتهنگر:
این امر یک چارچوب حقوقی بینالمللی - هرچند شکننده - ارائه میدهد برای:
اشتباه نکنید: هیچیک از اینها تضمینشده نیست. خطرات تشدید، محاسبات نادرست و واکنشها واقعی هستند. اما بحران ناوگان صمود، اگر توسط اسرائیل بهدرستی مدیریت نشود، میتواند آغاز یک تغییر تاریخی باشد - نه تنها در تعادل قدرت منطقه، بلکه در کاربرد حقوق بینالملل به خودی خود.
برای اولین بار در دههها، کشوری مانند اسپانیا - با حمایت متحدان اروپایی، شرکای با اکثریت مسلمان و توده بحرانی از حمایت عمومی - میتواند خط قرمزی را ترسیم کند که حقوق بینالملل در مناقشه اسرائیلی-فلسطینی فاقد آن بوده است.
این نابودی اسرائیل نخواهد بود. اما میتواند پایان توانایی اسرائیل برای نابودی غزه بدون عواقب باشد.
و شاید، از خاکستر غزه، جهان سرانجام بتواند چارچوبی بسازد که نسلکشیهای آینده را نه تنها غیرقانونی - بلکه غیرممکن کند.